روز 13 و 14 و 15 بدر
عشقم... نفسم... گلکم... زندگی... هستی روز 13 ساعت 7 صبح به اتفاق خونواده پدری بابا 4 ماشینه رفتیم سمت درکش روز 13 25 نفری میشدیم علیرضا پسر عمه بابا یه سویئت تو درکش اجاره کرد و 2 شب و 3 روز اونجا موندیم سویئت بزرگی بود و کلی خوش گذشت اونقد خوش گذشت که موقع اومدن همگی دپرس شدیم یه 13 تاریخی بود واسمون از حق نگذریم خونواده عمه فاطمه اینا خیلی خوبن همش اهل خنده و خوشگذرونین من که کلی باهاشون حال میکنم البته پسر نازم هم دست کمی ازمون نداشت و کلی بازی و خوشگذرونی کرد ...
نویسنده :
maman mahsa
20:40